محل تبلیغات شما

گاهی خواب می بینم از یک بلندی پرت می شوم پایین، سقوط می کنم، دلهره دارم و میترسم، اما بعد نزدیک ِ زمین که می شوم از خواب می پرم، اوایل که بچه بودم می ترسیدم، اما بعد برایم عادی شد، خواب می بینم از یک بلندی سقوط می کنم، توی خواب میدانم که نرسیده به زمین بیدار می شوم و این یک خواب است، لبخند میزنم و با خیال راحت اجازه میدهم ته دلم خالی شود و دقیقا نرسیده به زمین از خواب بیدار می شوم، قبل از اینکه صورتم متلاشی شود یا مهره هایم جا به جا شوند . و حالا بالای یک بلندی ایستاده ام، یک کوه بلند، بالاتر و مرتفع تر از همه ی خواب هایم، از بالای کوه پرت می شوم پایین، سقوط می کنم، آسمان را می بینم، کوه های اطراف را، جنگل های دور دست، گیاه های خودروی وحشی، آبشار ِ آن ورِ کوه، و زیر ِ پایم، زیر پایم یک حجم به سبزینگی کودکی هایم می بینم، لبخند میزنم و با لذت اطراف را تماشا می کنم، میدانم نرسیده به زمین از خواب بیدار می شوم، و حالا هزاران سال است که در حال ِ سقوطم، یک جایی میان ِ زمین و آسمان همه چیز تکرار می شود و بیدار نمی شوم، انگار در یک ابدیت سقوط کرده باشم، نه از خواب می پرم و نه متلاشی می شوم، در یک خط ِ مستقیم از زمان که تمام نمی شود پایین می روم و از خودم که بالای کوه جا گذاشته ام دور و دورتر می شوم، یاد ِ جمله ای از یکی از دوستان میافتم، یا دور شو یا نور شو . و من همزمان دور می شوم و نور می شوم، انگار در هوا حل می شوم، ذراتم در هوا پراکنده می شوند و همه جا هستم و هیچ کجا نیستم، چیزی از من باقی نمی ماند، دلم یک برخورد ِ نزدیک با زمین می خواهد، که دردم بیاد، از درد به خودم بپیچم و یادم بیاید زنده اَم، حالا حتی هوا را هم حس نمی کنم، فقط سقوط می کنم، در یک ابدیت .

سکانس دویست و سیزدهُم - اَمان از مردی که لالایی بخواند

سکانس دویست و دهُم - به ساعتِ ۵ صبح

سکانس دویست و نهم - صحنه های خاک گرفته ی 8 ِ عصر

یک ,خواب ,ِ ,شوم، ,زمین ,کنم، ,می شوم، ,می شوم ,می کنم، ,خواب می ,سقوط می

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آواز مبلمان نانوتک | پارچه های ضد لک وضد آب